|
گلی |
صبح که از خونه زدم بیرون تا بیام محل کارم ، هوا خنکای خوبی داشت . با اینکه دیرم میشد ولی تصمیم گرفتم پیاده بیام . مسیر پیاده روی قشنگیه و من تا به امروز منتظر بودم تابستون تموم بشه تا مثل سال قبل پیاده روی رو شروع کنم . ساعت شروع محل کار قبلیم خیلی زودتر بود برای همین اون سالها اصلا چنین فرصتی گیرم نمیومد . آهنگهای قدیمیمو پلی کردم و صداشو بردم بالا و میون پیاده روی پهن و درختای بلند ( فکر میکنم صنوبر ) باد خنک پاییزی و نوازشهای یواشکی اشعه خورشید میون شاخ و برگها با یه لبخند مثل دیوونه ها ، با سری که به شدت بالا نگه داشته بودمش راه افتادم . فقط کاش دستام آزاد بود . یه جاهایی فهمیدم فصل شکوفه های ازگیل رسیده . خودش معلوم نبود کجاست ولی بوی مخصوصش که من عاشقشم میومد . یه خصوصیت خوبی شکوفه ازگیل داره اینه که عمرش کوتاه نیست . تا مدتها میتونی ازش لذت ببری . امروز مسیر متفاوتی رو طی کردم . یکم خلوت و خطرناک بود . اما حاضر بودم از این مسیر برم ولی یوقت چشم تو چشم رئیس قبلیم نشم یا حداقل برای یک بار هم که شده از جلو چشم اون فروشنده حیض و چشم چرون رد نشم . آخ که داغ دلم تازه شد . براش فرقی نمیکنه طرف چادری یا پیر باشه یا حتی به جای لباس جعبه یخچال تنش کرده باشه ، همین که ماده باشه براش کافیه . ولش کن اینا رو من عاششششق بوی شکوفه ازگیلم [ پنجشنبه سی ام شهریور ۱۴۰۲ ] [ 8:47 ] [ گلی ]
[ ]
|
|
| [ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |