|
گلی |
خوب قضیه اینه که من قصد میکنم حدود 5 دقیقه مدیتیشن انجام بدم . سلی : دخترم چند دقیقه با من حرف نزن من تمرکز کنم . یه شمع و یه عود و بهترین قسمت خونه با نور عالی و دنج رو انتخاب میکنم . به کارامم رسیدم که تمرکزم بهم نریزه . یه موسیقی مناسب پلی میکنم و درست و حسابی می شینم تمرکز میکنم روی نفس هام . ناخودآگاه بدون اراده شیفتینگ هم انجام میشه . تق تق تق سلی : تمرکز کن تق تق تق سلی : خارج نشو تق تق تق سلی : در و باز کن پ اومده پ: داری چیکار میکنی ؟ زنعمو چی کار میکنی ؟ چرا جواب نمیدی؟ تق تق تق ( همون روال چند دقیقه پیش ) سلی : بیاین تو ح و ح و م : سلام ما اومدیم م: (هنوز نمیتونه حرف بزنه ، فقط آوا تولید میکنه و میزنه تو صورت و پشت سلی که بهش توجه کنه ) همه دورم حلقه زدن که سر از کارم در بیارن و دخترم با افتخار از اطلاعات عمومی که از من داره براشون توضیح میده . یکی شمع و دست میزنه یکی عود فوت میکنه تو صورتم من از دار دنیا فقط پنج دقیقه سکوت میخوام . [ یکشنبه سی ام اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ 11:22 ] [ گلی ]
[ ]
|
|
| [ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |