|
گلی |
له ، هلاک ، خسته ، ولو شدم رو تخت و وا رفتم. جای شکرش باقیه حداقل گرسنه ام نیست . کاش یه دکمه داشتم ، وقتی بهش اشاره می کردم تمامی سیستم از شبکه خارج میشد و برای دقایقی می زاشتم ریست شم کامل ، ولی متاسفانه الان جسمم رو تخته و داره از زمین و زمان و روتختی و بالشت ، انرژی جذب می کنه تا دوباره سرپاشه ولی این مغز ول کن ماجرا نیست ، تازه شروع کرده از اول صبح به مرور ماجراها ، از الانم رد شده و داره به اینکه ماهی رو با ایرفرایر سرخ کنم یا تو روغن ؟ ناهار فردا با مرغ باشه یا گوشت ؟ تکلیف بچه چی میشه و معین کجا می خواد کنسرت بزاره و چرا صبح یه پشه کشتم و کی می خواد به داد بچه های یتیم شده اش برسه و چی میشد اگه کوروش پایتختشو به جای پاسارگاد تو مازندران می ساخت و اینکه اگر نیوتون دو سانت اون طرف تر جلوس می کرد تا سیب درست نیفته رو ملاجش و ما به خاطرش این همه مسئله حل نمی کردیم فکر می کنه دو دقیقه زبون به دهن بگیر مرد ، تا شب کلی کار داری راستی اقایون اگه به وقتش یکم خوددار بودید الان انقده ما تو زجر نبودیم پس الکی ننالید به زمونه ، والله ، فقط زورتون الان به ما می رسه و مرد سالاری راه انداختید؟ اون موقع که حوا گفت بیا بریم سیب بچینیم اگه یک کلام می گفتید بشین سر جات زن ( با ابهت ها) ما الان اینجا نبودیم . فردام اون ور سیخ داغ نمی زدن تو چش و چالمون🙄 [ شنبه سوم آبان ۱۴۰۴ ] [ 16:43 ] [ گلی ]
[ ]
|
|
| [ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |