گلی
 
قالب وبلاگ

مثل چی زجه زدم . از خوش شانسیم بود که وقتی رسیدم خونه نه بچه بود و نه همسر . بلند بلند گریه کردم و گفتم خدایا من نمی تونم تو به دادم برس . این قلب داره از جا کنده میشه

خدا کنه هر وقت لازم داشتم گریه کنم شرایطشو داشته باشم . خدایا میشه این قلم رو حداقل براورده کنی؟ من ازت هیچی دیگه برای خودم نمی خوام . این روزا از هر چیزی بیشتر بهش احتیاج دارم. فقط بتونم گریه کنم برام بسه

و منو ببخش

+فکر نکنین کسی که قران می خونه حتما ادم خوبیم هست . یه وقتایی باید از خجالت کارایی که کرده پودر شه ،خاکستر شه ، دود شه ، هوا شه ، ناپید شه بره به درک گلیِ گور به گور شده ی لعنتی

+ صبح حین پیاده روی شیفت متفاوتی داشتم .‌ میخواستم صبح بنویسمش ولی اون خبر باعث شد فراموش کنم .

همون منظره همیشگی بود ، روی تکه ای ابر نشسته بودم و به منظره زمین از فواصل دور نگاه می کردم ، از اینجا فقط سرسبزی بود و رودی پر پیچ و خم .

ولی دنیای این بالا فقط ابر بود و سپیدی با دخترانی سپید پوشوچ و سیاه گیسو ، که سبد سپیدی در دست داشتن . تکه ای ابر رو تو مشتم گرفتم و روی زمینی ها ریختم . اون لحظه حسم این بود که ریزش این تکه ابر حس خوبی به ادم ها منتقل می کنه . شیفت سنگینی بود نمی تونستم به دنیای واقعی برگردم ، تصاویر شیفتینگ مدام با تصاویر واقعی قاطی میشد . اینبار لباسم متفاوت بود . حریر چند لایه سپید با موهای مشکی

[ چهارشنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ 14:25 ] [ گلی ] [ ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ
لینک های مفید
لینک های مفید