| گلی | وقتی نور خورشید نیست ، مثل پرنده تو قفسم . میون در و دیوار اینجایی که هستم . رویاهام بیرون از پنجره ، میون ابرای سیاه و سفید پرواز میکنن . اونجا آسمون ابری هم که باشه ، نور می تابه . صدای بچه های شاد میاد . گندم زار هست هر از گاهی باد میوزه و صدای حرکت گندم ها و برگهای بهم فشرده شده درختها شنیده میشه . انتهای افق دیدم کوه و دشت و دمن هست . تنهایی و با پای پیاده تو این مسیر قدم می زنم . به جای نگاه به منظره به کفشم نگاه می کنم . در حالی که دستام تو جیبمه ، تو سکوت طبیعت ، بدون حضور انسانها ، غرق در هیچ فکری . منتظرم چند دقیقه دیگه هم بگذره و آزاد شم . اونوقته که میرم بیرون و میبینم از اون همه فکر و خیال ، تصویر ماشین هست و خیابون و صدای بوق برمیگردم تو قفسم و به رویاپردازیم ادامه میدم . اینجوری بیشتر زنده می مونم  [ چهارشنبه دهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ]  [ 12:47 ]  [ گلی ] 
[  ]  | |
| [ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |